شعر بلوچی وطن


وطن دوست اِنت منا هَنچو پت ءُ پُلّین گهاران
وطن مات مکه اِنت میرکنبر ءُ سبزین سَگاران

وطن دوست اِنت منا هَنچو سَروگ ءُ سَرمَچاران
تئی آبریچ ءُ بَچّ ءُ مَچّ ءَ چاران

وطن دوست اِنت منا تئی هشترءُتئی هلک ءُهاران
بهشت ءُ جَنت اِنت تئی هُشکین داران

وطن دوست اِنت منا بی هوش ءُ ساران
زهیرواران دلی دردان نه ماران

گُشیت عبدالسلام نَدر شعر ءُ گالان
په تئی وشّین هَما ماهان ءُ سالان



ترجمه شعر وطن

وطن را دوست دارم همچون پدر و گل خواهرانم
وطن قبله وطن مادر وطن گهواره اسطوره هااست

وطن را دوست دارم همچون سلحشوران وسرداران وی
دشت ها،آبشارها،فرزندان و نخل هایش را تماشا می کنم

وطن را دوست دارم با شترها و سیاه چادر های تزئین شده اش
بهشت و جنت است برای من چوب های خشک وطن

وطن را دوست دارم مست و مدهوش ازعشق اویم
آنچنان مدهوشم که دل تنگی و درد دوری احساس نمی شود

عبدالسلام می گوید شعر من تقدیم وطن باد
تقدیم آن ما ه ها و سال های خوب وطن باد

عبدالسلام بزرگ زاده

منبع: sistaniha.info

بلوچستان و سیستان یار گشته ...


بلوچستان و سیستان یار گشته
همیشه همدل و همکار گشته
به کوری دوچشم دشمن دون
به چشم دشمنان چون خارگشته
از آن دیوانه دیوِ آتش افروز
بلوچ و زابلی بیزار گشته
اگریک رستم آن روزبودبه سیستان
هم اکنون صد هزار بیدار گشته
از اجداد و نیای نیک کردار
پیامِ پاک پَرند پِندار گشته
سلامی ده سلام توهم به سیستان
که یارانِ رقیم همیار گشته
عبدالسلام بزرگ زاده

منبع: sistaniha.info

ای بلوچ ای مردمان سخت کوش ...


اي بلوچ اي مردمان سخت كوش
اي دلاور پيشگان ساده پوش
اي عزيزاني كه بر غيض رقيب
خون خوش رنگ شما آيد به جوش
اي كه از جان و دل و با روي باز
مي كشي بار مصيبت ها به دوش
اي كه از حميت و آزادگي
رفته نام نيك تان تا شهر شوش
اي كه از اخلاق نيك و غيرتت
مي بري از دشمانت عقل و هوش
اين منم من ، از ديار عاشقان
از ديار شير مردان خموش
از ديار مرد مردان ، سيستان
سرزمين باد هاي پر خروش
تا شود چشم حسودان تنگ تر
باز كن آغوش و از جامم بنوش!

داود صیاد

منبع: sistaniha.info


بلوچستان و سیستان یار بودند ...


بلوچستان و سیستان یار بودند * زمانی بهترین غمخوار بودند


نه خصمی در میان بود و نه کینی* نه ظلمی بود، نی ظلم آفرینی

به هر جا و مکان الگوی بودند * چرا که همدل و هم خوی بودند

اگر سیستان به زیر بار میرفت * بلوچستان به دردش کار میرفت

بلوچستان اگر رنجور میشد * همین سیستان دو چشمش کور میشد

چنان با همدگر غمخوار بودند * که خار دیده اغیار بودند

چو درهای تردد باز گردید * خصومت بین شان آغاز گردید

نزاع و دشمنی آمد به میدان * به هم زد وحدت دیرین استان

چنان از هم دگر بیزار گشتند * که ظالم تر ز هر اغیار گشتند

بیا تا بار دیگر یار گردیم * برای همدگر غمخوار گردیم

اجانب را ز میدان دور سازیم * دو چشم خصم و کین را کور سازیم


محمدنور طاهری سراوانی

منبع:
sistaniha.info

پروژه ترمیم اتحاد سیستانیان و بلوچان.

زابلوچ ...


به زودی